ردیف |
اسم ایرانی |
ریشه نام |
معنی
اسم |
1 |
آب حیات |
فارسی، عربی |
آب (فارسی) + حیات (عربی) در افسانه ها آب
زندگانی که عمر جاویدان می دهد. |
2 |
آبرنگ |
نام لری |
دختری که دارای پوستی لطیف
و نرم است. |
3 |
آپادیپا |
سنسکریت |
آتش افروز و گرما بخش، نورانی مانند خورشید |
4 |
آپگیا |
سنسکریت |
وجود فرخنده، موهبت |
5 |
آپگیتی |
سنسکریت |
ترانه ، آواز دلنشین |
6 |
آتاناز |
ترکی، فارسی |
دختر نازنین بابا |
7 |
آتلاز |
ترکی |
اطلس، حریر، پارچه نرم و لطیف |
8 |
آتنا |
اسم فرانسوی |
در اساطیر یونان، خدای
اندیشه، هنر، دانش و صنعت |
9 |
آتنایا |
نام یونانی |
آتنا، مظهر اندیشه و هنر و دانش، نام الهه
یونانی، دختر زئوس خدای خدایان |
10 |
آتنه |
نام فرانسوی |
= آتنا |
11 |
آتور |
اوستایی -
پهلوی |
آذر، آتش |
12 |
آتورینا |
آشوری |
متحول کننده، تغییر دهنده، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است. |
13 |
آتوسا |
یونانی |
نام
دختر کوروش پادشاه هخامنشی |
14 |
آتیه |
عربی |
آینده |
15 |
آدنیس |
فنیقی |
آدونیس، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط
هنگام تابش خورشید باز می شود. |
16 |
آدورینا |
آشوری |
آدور- مأخوذ از افسانه گیل
گمش بابلی، یاری دهنده، کمک کننده |
17 |
آدونیس |
فنیقی |
آدنیس ، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام
تابش خورشید باز می شود. |
18 |
آدیشه |
|
آتش - در گویش خراسان آتش
کوچک |
19 |
آذار |
سریانی |
نام ماه سوم از سال شمسی عربی برابر با مارس
یا فروردین ، بهار |
20 |
آذر |
اوستایی -
پهلوی |
نام ماه نهم از سال شمسی،
نام فرشته نگهبان آتش، نام روز نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم |
21 |
آرالیا |
انگلیسی |
نام عمومی گروهی از گیاهان علفی، درختی و
درختچه ای که بعضی از آنها زینتی اند. |
22 |
آرامیس |
یونانی |
آرامش، راحتی |
23 |
آرتمیس |
یونانی |
= آرتیمیس |
24 |
آرتیمیس |
یونانی |
در اساطیر یونان، خدای شکار
و خواهر دوقلوی آپولون، همچنین نام شیرزنی که فرمانده نیروی دریایی
کمبوجیه در جنگ بین ایران و یونان بود. |
25 |
آرسینه |
عبری |
زن مبارز |
26 |
آرمیتا |
اوستایی -
پهلوی |
الهه نعمت، آرامش یافته |
27 |
آرمینه |
اسم ارمنی |
ارمنی، دختر ارمنی |
28 |
آروا |
نام کردی |
نام
فرشته ای در آیین زرتشت |
29 |
آرینا |
اسم کردی |
آریایی نژاد، از نسل آریایی |
30 |
آزاله |
نام فرانسوی |
گلی خوشبو که معمولاً به
شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده
می شود. |
31 |
آزالیا |
نام انگلیسی |
گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله
است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می شود. |
32 |
آساره |
اسم لری |
ستاره |
33 |
آسکی |
کردی |
آهو،کنایه از زیبایی و دلفریبی |
34 |
آسنا |
اوستایی -
پهلوی |
روشنایی درونی، سرشت
مادرزادی |
35 |
آسنات |
یونانی |
نام همسر حضرت یوسف و دختر فوتی فارع کاهن
شهر آون (یکی از مناطق مصر) بود. |
36 |
آسو |
کردی |
شفق، هنگام طلوع
خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می کنند، نام محلی
در مسیرلار به لنگه |
37 |
آسیمن |
اوستایی -
پهلوی |
سیمین، نقره فام |
38 |
آسیه |
عربی |
زن اندوهگین، ستون، نام
همسر فرعون که موسی (ع) را از نیل گرفت و پنهانی از فرعون از او مراقبت
کرد،نام کوهی در استان فارس |
39 |
آشورینا |
آشوری |
منسوب به آشور، برهم زننده،تغییر دهنده، نام
دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد |
40 |
آغابانو |
فارسی، مغولی |
آغا (مغولی) + بانو
(فارسی)، بانوی بزرگ |
41 |
آفاق |
عربی |
افقها،عالم آسمان، زمانه روزگار، نام همسر
نظامی گنجوی |
42 |
آفت |
عربی |
بلا، بلیه، کنایه از زیبایی
و عشوه گری |
43 |
آق بانو |
فارسی، ترکی |
آق (ترکی) + بانو (فارسی)، بانوی سپید، کسی
که چهره ای زیبا و سفید دارد. |
44 |
آق گل |
فارسی، ترکی |
آق (ترکی) + گل (فارسی) گل
سفید |
45 |
آگرین |
کردی |
آتشین، به رنگ آتش |
46 |
آلاگل |
فارسی، ترکی |
آلا (ترکی) + گل (فارسی)،
گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این اواخر
نابود شده |
47 |
آلان قوا |
ترکی |
آلان گوا، زیبای وحشی |
48 |
آلان گوا |
ترکی |
آلان قوا، زیبای وحشی |
49 |
آلبا |
لاتین |
سحر سپیده روشنی صبح |
50 |
آلتنای |
ترکی |
زر، طلای ناب |
51 |
آلتون |
ترکی |
آلتنای، زر، طلای ناب |
52 |
آلتین |
ترکی |
آلتنای، زر، طلای ناب
نام ایرانی |
53 |
آلتین گلین |
ترکی |
عروس طلایی |
54 |
آلما |
ترکی |
سیب، کنایه از زیبایی |
55 |
آلماز |
ترکی |
از اعلام زنان |
56 |
آلند |
کردی |
اولین پرتو خورشید |
57 |
آلنوش |
اسم ارمنی |
عروس جاودانی دریا، دختر زیبا و دلربا |
58 |
آلیس |
نام فرانسوی |
بانوی نجیب زاده، دختر
اصیل، خانم با اصل و نسب |
59 |
آلیش |
ترکی |
شعله، شعله گیر |
60 |
آماتیس |
یونانی |
نوعی کوارتز شفاف به رنگ
بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار می رود. |
61 |
آمال |
عربی |
آرزوها، خواسته ها، دوست داشتنی ها |
62 |
آماندانا |
ترکی |
آماندا، در امان، در پناه
تو |
63 |
آمنه |
عربی |
نام مادر پیامبر (ص)، مونث آمن به معنای
بانوی نترس، زن دلیر، خانم استوار |
64 |
آمیتریس |
اوستایی -
پهلوی |
ستاش کننده، شکر کننده،
دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشا |
65 |
آنا |
ترکی |
مادر |
66 |
آنا |
عبری |
دوست داشتنی ظریف خوش
اندام،برانگیزاننده لطف و محبت |
67 |
آناشید |
ترکی، فارسی |
مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه
فارسی شید به معنای خورشید . دختر زیباروی مادر ، مایه دلگرمی و روشنایی
زندگی مادر |
68 |
آنالی |
اسم ترکی |
برخوردار از محبت مادر،
کنایه از نور چشمی مادر |
69 |
آندیا |
بابلی |
نام همسر بابلی اردشیر درازدست پادشاه
هخامنشی |
70 |
آنسه |
اسم عربی |
انس گیرنده ، مانوس ، خو
گیرنده ، همنشین نیکو |
71 |
آنو |
بابلی |
در دین بابلی، نام خدای آسمان |
72 |
آنوش |
اسم ارمنی |
از پایتختهای قدیم
ارمنستان
اسم ایرانی |
73 |
آنیا |
اسپانیایی |
|
74 |
آنیس |
اسم یونانی |
انیسون ، مقاومت و اعتراض |
75 |
آوات |
نام کردی |
آرزو،خواسته |
76 |
آوادان |
ترکی |
زیبا، قشنگ |
77 |
آوین |
نام کردی |
عشق |
78 |
آوینا |
اوستایی -
پهلوی، فارسی |
دختر پاک، بانویی که مثل آب
زلال است. مرکب از آو (آب) + ین نسبت + الف تانیث |
79 |
آوینا |
کردی |
عشق |
80 |
آی |
ترکی |
ماه |
81 |
آی اوز |
ترکی |
ماهرخ، ماهرو |
82 |
آی بی بی |
ترکی |
ماه بی بی |
83 |
آی پارا |
ترکی |
ماه پاره، ماه نو |
84 |
آی پری |
فارسی، ترکی |
آی (ترکی) + پری (فارسی)
ماه پری |
85 |
آی خانم |
ترکی |
ماه بانو |
86 |
آی سا |
ترکی، فارسی |
آیسا ، آی (ترکی) + سا
(فارسی) زیبا، مانند ماه |
87 |
آی سودا |
ترکی |
ماه در آب |
88 |
آی گل |
فارسی، ترکی |
آی (ترکی) + گل (فارسی)
گلی چون ماه |
89 |
آی گوزل |
ترکی |
ماه زیبا |
90 |
آی گین |
ترکی، فارسی |
ماننده ماه ، زیبارو ،
دارنده روی چون ماه ، مرکب از آی به معنای ماه و گین پسوند شباهت |
91 |
آی نشان |
فارسی، ترکی |
آی (ترکی) + نشان (فارسی) دارای نشان ماه |
92 |
آیا تای |
ترکی |
مثل ماه ، دختری که مانند
ماه زیباست. بانوی درخشان |
93 |
آیتای |
ترکی |
مانند ماه |
94 |
آیتک |
ترکی |
مانند ماه |
95 |
آیتن |
فارسی، ترکی |
آی(ترکی) + تن (فارسی) مهوش، مه پیکر |
96 |
آیجان |
اسم ترکی |
پاک و آراسته همچون ماه |
97 |
آیدا |
نام ترکی |
شاد، خوش |
98 |
آیدان |
اسم ترکی |
مانند ماه ، بانوی زیبا رو
، دختری که چهره اش همچون ماه زیباست. |
99 |
آیدک |
نام ترکی |
آیتک،مانند ماه |
100 |
آیدن |
اسم ترکی |
آیدین، روشن و آشکار، شفاف،
صاف، معلوم، واضح، روشنفکر، نام شهری در جنوب شرقی ترکیه، از امرای ولایت
لیدیا |
101 |
آیدنگ |
نام ترکی |
مهتاب |
102 |
آیرین |
اسم کردی |
آتشین |
103 |
آیسا |
فارسی، ترکی |
= آیسان |
104 |
آیسان |
فارسی، ترکی |
آی (ترکی) + سان ( فارسی)
زیبا، مانند ماه |
105 |
آیسل |
ترکی |
زیبا و درخشان مانند ماه |
106 |
آیسو |
ترکی |
مرکب از آی به معنای ماه
بعلاوه سو به معنای آب ، ماه و آب ، زیبارو ، با طراوت و درخشنده |
107 |
آیگل |
فارسی، ترکی |
درخشان مانند ماه و زیبا مانند گل |
108 |
آیگین |
کردی |
ایل زیبا |
109 |
آیلا |
ترکی |
هاله دور ماه |
110 |
آیلار |
ترکی |
زیبا رویان - خوبرویان -
هاله دور ماه |
111 |
آیلما |
ترکی |
تاب ماه |
112 |
آیلی |
ترکی |
مهتاب |
113 |
آیلین |
ترکی |
|
114 |
آیما |
ترکی، فارسی |
ماه من، مجازا عزیز من،
زیبا رو بانوی زیبا دختر خوش چهره |
115 |
آینا |
ترکی |
آینه ، آبگینه ، شیشه ، دختر زیبارو ، بانوی
سپید چهره |
116 |
آیناز |
فارسی، ترکی |
آی (ترکی) + ناز (فارسی)
موجب فخر و مباهات ماه |
117 |
آینور |
ترکی، عربی |
آینور، نور ماه، روشنایی ماه، نورانی مثل ماه، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا و درخشان است. |
118 |
آیه |
عربی |
هر یک از پاره های مشخص
سوره های قرآن و دیگر کتابهای آسمانی، نشانه |
www.NameFarsi.com |